به گزارش مشرق، صادق فرامرزی در روزنامه وطن امروز نوشت: زلزله شاید دستنخوردهترین پدیده طبیعت باشد که هنوز بشریت در وقوع و عدم وقوع و حتی پیشبینی آن، نتوانسته کمترین دخل و تصرفی کند. اما هرقدر دست آدمی در جلوگیری از وقوع آن بسته است در تلاش برای محدود کردن تلفات آن باز بوده و هست؛ پس همین اختیار ثانویه میتواند زلزله را نیز تبدیل به سوژه مجادلات سیاسی کند تا اگر این چاه برای قربانیانش آبی ندارد، برای اهالی سیاست نانی داشته باشد.
حکایت روزهای اخیر نیز از این قاعده تهی نبوده و نیست؛ در کسری از ثانیه یکی از بیسابقهترین زلزلههای 100 سال اخیر به وقوع پیوست و نیمی از ایران و عراق را به لرزه انداخت تا یکی از جراید در تیتر اصلی خود عامل ویرانی ایران را در «عراق» بجوید و معاون اول رئیسجمهور و پس از آن هم شخص رئیسجمهور علت قربانی شدن چندصد هموطنمان را در گزاره تکراری «دولت قبل» بیابند.
قصد متن پیش رو نه اثبات این اصل بدیهی است که زلزله و مرکز آن نه به اختیار افراد معین میشود و نه خود را مقید به مرزبندیهای جغرافیایی میداند تا نگذارد زلزله عراق، ایران را بلرزاند و نه از دیگرسو قصد اثبات آن را داریم که قربانیان مسکنمهر در زلزله اخیر کمتر از نیم درصد مجموع قربانیان را شامل میشده و این تا حدودی خود مؤید آن است که اگر افراد ساکن در این مساکن هنوز ساکن حاشیه ناامن شهر بودند، چه تعداد به شمار کشتهشدگان اضافه میشد، بلکه آنچه در این میان مهمتر از همه است نوع نگاه مریض سیاسی حاکم بر نقل و عمل دولتمردانی است که از همان ساعات اولیه به فکر تبدیل بحران زلزله به فرصت جناحی خود بودهاند.
آنچه در زلزله اخیر که تلفات اصلیاش را در شهرستانهای استان کرمانشاه بهجا گذاشته بیش از همه به چشم آمد، نه در خود محل زلزله که صدها کیلومتر آنسوتر و در قلب پایتخت بود؛ در حالی که هنوز هیچ خبر و آمار اولیهای درباره تعداد قربانیان زلزله و حجم ویرانیها منتشر نشده بود، ناگاه انتشار تصاویری از فروریختن بخشهایی از دیوار ساختمانهای مسکنمهر در شبکههای اجتماعی نگاهها را به آن سو برد که علت ویرانیها ساخت ضعیف این منازل بوده است. این ادعا هر چند در جای خود نیاز به بررسی و پیگیری دقیق و در صورت لزوم برخورد با خاطیان امر را لازم و واجب میدارد اما به هر دلیل زمان مطرح شدنش در لحظات حساسی که هم و غم همه باید معطوف به امدادرسانی برای زلزلهزدگان باشد، نبود و از همین رو انتظار میرفت با دامن نزدن به آن از سمت مقامات دولتی، گسترش پیدا نکند اما ناگاه با سخن غیرکارشناسی اسحاق جهانگیری که قبل از تدوین هر گزارشی خبر از آن داد که بیشترین ویرانیها مربوط به مسکنمهر بوده، تبدیل به بحث اول رسانههای دولتی شد تا بار دیگر حتی در میان بلایای زلزله وجود عاملی به نام «دولت قبل» مطرح شود. هر چند میشد این سخنان را صرفا یک شتابزدگی از سوی معاون اول رئیسجمهور دانست اما سفر بشدت امنیتی دکتر روحانی به کرمانشاه و تکرار پررنگتر سخنان جهانگیری توسط وی این فرضیه را تبدیل به یقین کرد که دولت تصمیمی جدی برای سوءاستفاده از قربانی شدن هموطنانمان در جهت مطامع سیاسی خود دارد تا این بار با تقلیل دادن همه ناکارآمدیها در مدیریت بحران به عدم توانایی مقاومت مسکنهای مهر در برابر زلزله بیش از 7ریشتری، زلزله را نیز وارد معادلهای دوقطبی برای فرار رو به جلو کند. هر چند پس از طرح این سخنان ادلهای نیز از جانب حامیان مسکنمهر ارائه شد و پس از آن نیز شاهد از غیب آمد که از میان تمام ساکنان مسکنمهر تنها 2 نفر جان خود را از دست دادهاند اما باز هم تغییری در مشی رسانههای دولتی پیش نیامد و کماکان داستان تلخ زلزله کرمانشاه محدود به کلیدواژهای به نام «مسکن بیمهر» شد. در این میان دقت به چند نکته لازم و ضروری به نظر میآید:
1- ضعف در امدادرسانی به زلزلهزدگان و موازی آن پیگیری پرقوت معادلسازی ویرانیها با مسکنمهر بار دیگر اثبات آن بود که دولت حتی میان جان هموطنان و دوقطبیسازی برای بهرهبرداری سیاسی میل به گزینه دوم دارد.
چنانکه همه اخبار نیز موید آن است که با گذشت چند روز از وقوع زلزله هنوز کمکهای بدیهی و اولیه از جمله چادر، پتو و حتی آب معدنی به زلزلهزدگانی که در شهرهای کوچک هم ساکن هستند بهطور کافی نرسیده است اما به همین میزان که در این امر غفلت شده است، سخنرانیهای زنجیرهای متعدد سعی بر آن داشته تا مساله مسکنمهر را کماکان بهعنوان عامل اصلی زنده نگه دارد. گویا دولت در نبود خدمترسانی مناسب به زلزلهزدگان، قصد دارد حداقل بتواند یک سلفی دستهجمعی با آوارهای بهجا مانده از «دولت قبل» بگیرد و این را پرچمی کند برای عدم تعهدش به خانههای نیمهساختی که مالکانشان را در وضعیت سخت بیخانمانی قرار داده است.
2- رفتار و استاندارد دوگانه دولت و رسانههایش در برخورد با مشکلات روز به روز عیانتر و روشنتر میشود. دولت هرگاه در میانه بحرانی که خود عاملش بوده با این سخن روبهرو میشود که منتقدان بارها هشدار چنین بحرانی را داده بودند، سعی میکند از در «وحدت» وارد شود و یادآوری پیشبینیها را ضداتحادملی تصویر و گویندگان آن را سوءاستفادهگر از بحران معرفی کند اما خود در نقطهای که بیش از هر زمان دیگر نیاز به وحدت ملی وجود دارد، سوار بر موجهای کاذب میشود و از ربط دادن ویرانیهای ایران به زلزله عراق گرفته تا ربط دادن ویرانیها به مسکنهای مهر، حساسیتهای اجتماعی را به سمت دوگانه «ما/دولت قبل» میبرد. گو آنکه ریختن دیوارهای مسکنهای دولت قبل بیش از خرابی تمام و کمال بیمارستان احداث شده در این دولت قربانی داشته است.
3- مسکن مهر بهعنوان پروژهای عظیم قطعا خالی از مشکل نبوده است؛ موقعیتیابی نامناسب در بعضی موارد، استفاده از مصالح نامرغوب در برخی ساختمانها و مهمتر از همه اینها نیندیشیدن به شکلگیری بافت فرهنگی مناسب در محدودهای که اساسا موقعیت شهری پیدا کرده اما بافت اجتماعی پیدا نکرده، از مهمترین ایراداتی است که میتوان به پروژه مسکنمهر وارد دانست اما برنامه دولت برای حل آن چه بوده است؟ شاید بتوان گفت «تقریبا هیچ». تحویل ندادن مسکنهای نیمهکاره در حالی که دولت خود را متعهد به تحویل آنها میدانسته تنها راه پیشنهادی دولت یازدهم و به تبعیت از آن دولت دوازدهم بوده است.آیا وجود عیوبی که غالبا از ناحیه پیمانکاران ایجاد شده است باید زمینه پاک کردن صورت مساله را ایجاد کند یا دولت را به فکر رفع نقایص بیندازد؟ سخنان رئیسجمهور در کرمانشاه با صراحت اشاره به آن داشته که خانهسازی بخش خصوصی مناسبتر بوده، هرچند آمار کشتهشدگان شهادتی خلاف این را میدهد اما باز هم این سوال مطرح میشود: اساسا خریداران مسکنمهر چه کسانی بودهاند؟ آیا کسانیکه میتوانند در مرکز شهر اقدام به خرید خانه کنند دلیلی داشتهاند که اقدام به خرید مسکنمهر کنند؟ طبیعی است انگیزه و محرک اصلی برای خرید این خانهها در همین مساله است که مقوله حیاتی مسکن تحت هدایت مافیای خانهسازی به جایی رسید که خرید آن برای بخش عمده مردم تبدیل به یک آرزو شد و آنها میل به خرید مسکن اجتماعیای کردند که در آن قیمت زمین حذف شده است. نوع واکنش رئیسجمهور به مساله مسکنمهر یادآوریای نه چندان مطلوب از حکایت ملکه معدوم فرانسه ماری آنتوانت است که در پاسخ این حرف که مردم نانی برای خوردن ندارند، پاسخ داد: «خب! بروند کیک بخورند». قطعا کسانی که با سختی توانستهاند خانههای ارزانقیمت مسکنمهر را خریداری کنند، هیچگاه قادر به خرید خانهای مناسب از بخش خصوصی نبودهاند و در صورت نبود این پروژه محکوم به حاشیهنشینی در خانههایی به مراتب غیراستانداردتر بودهاند، پس شاید بهتر باشد در نبود نان تبلیغ کیک را نکنیم!
4- در روزهایی که توسط دولتمردان سعی بر بازیای سیاسی در جهت سوءاستفاده از این فاجعه تلخ شد، روند امدادرسانی به زلزلهزدگان وضعیتی غیرقابل قبول داشته است، شاید وقت آن رسیده باشد که دولت چند روز به خود استراحت بدهد تا بهجای طرح مباحث ضروری اما نابجا، همه توانها معطوف به رفع این بحران شود. قطعا پس از گذشت این روزهای سخت میتوان مسائلی همچون ضعف و استحکام منازل ساخته شده توسط دولت، کمبودهای نرمافزاری و سختافزاری در مساله رفع بحران، راههای مطلوب برای به حداقل رساندن تلفات در موارد مشابه و... را به بحث و مناظره گذاشت تا مشخص شود عوامل اصلی بروز این فاجعه چهها بوده است. الان مهمتر از هرچیز استراحت دولتمردانی است که مشغول گرفتن ماهی از آب گلآلودند!